بهسوی جنگل کرمهای شبتاب 2011 -
بررسی اجمالی:«هوتارو» دختری است که سالهاست تابستان خود را فقط در جنگلی خاص، برای دیدن شخصی خاص میگذراند. جنگلی پر از ارواح و یک روح. در سنین بچگی، هوتارو که معمولاً تابستان خود را با داییش میگذارند، با قدم گذاشتن به جنگل خدای کوهستان، گم شد. یکی از ارواح جنگل با نام گین، او را نجات داد و از آن پس هوتارو و گین دوستان صمیمی شدند و زمان دیدارشان فقط در تابستان بود. در سنین کودکی هوتارو بی قرار بود تا هر چه زودتر بزرگ شود و هم اندازه گین باشد، تا شاید بتوانند روزی با هم قراری عاشقانه داشته باشند ولی درهرصورت هرگز نمیتوانند یکدیگر را لمس کنند زیرا خدای کوهستان نفرینی بر گین گذاشته که اگر توسط یک انسان لمس شود، گین ناپدید شود و در حقیقت میمیرد. سالها گذشت و هوتارو دختری بزرگ و زیبا شده است ولی گین به علت رشد کمش هنوز در همان سنی که در ابتدا بوده، مانده است. حال با هم سن شدن هوتارو و گین، احساسات آنها نسبت به هم رشد میکند ولی این عشقی نیست که فرجام داشته باشد زیرا ...
اظهار نظر